سلام
من برگ چای هستم. میخوام براتون بگم که چطوری پنج هزار سال پیش از جنوب چین به قلب مردم در سراسر دنیا رخنه کردم و چطور شد که در اواخر قرن بیستم محبوب دلها شدم.
اول یه کم از اجدادم براتون میگم و بعدش از خصوصیاتم و شرایط و روشهای کاشت و داشت و برداشت و فرآوری من و وضعیتم از گذشته تا الان در جهان و بطور خاص در ایران. موافقین؟
آن طوریکه نیاکانم به من گفته اند حدود 2737 سال پیش از میلاد مسیح روزی امپراطور چین(شن نونگ) که خود گیاه شناس قهار و حاذقی بود با سربازانش در حال پرسه زدن بودند که به زمینی پوشیده از کاملیا سینسیس می رسند یعنی همان اسم کنونی من(چای) بعدش همانطور که سربازان در حال استراحت بون با وزش باد و بطور اتفاقی برگی از باغ در ظرف آب جوش افتاد و به این ترتیب دنیا با من و محصولی به نام چای آشنا شد. نمیدونم این گفته ها افسانه هست یا واقعیت ولی هر چه هست گفتم منم هر چی در مورد خودم شنیدم با شما در میان بذارم. بعد ها راهبان بودایی ژاپنی که برای تحصیل به چین سفر کرده بودند در کشورشان معرفی شد و ما در آنجا جایگاه ویژه ای پیدا کردیم تا جایی که مراسم جشن چای در آنجا برگزار می شد.
اما در اروپا خیلی دیر خانواده مارو شناختن و از طریق بازرگانان پرتغالی رواج پیدا کرد ولی توسط هلندی ها تجارت ما رواج پیدا کرد.
اولین چایخانه در لندن در سال 1652 تاسیس و چای توسط ملوانان و تاجران بعنوان یک هدیه آسیایی به انگلستان وارد شد
راستی می دونستین در چین جنوبی به من چای و در چین شمالی به من تی میگن؟
من یه کم لوس و خاص هستم. مثلاً فقط در مناطقی رشد می کنم که سالانه حدود 1200 میلی متر بارندگی داشته باشه.
با من همراه باشید برای شنیدن بقیه قصه..
استفاده از مطلب فوق با ذکر منبع سایت بلامانع است.با سپاس "مهر باران"
دیدگاه خود را بنویسید